شهربازی
نفس خاله من ودایی علی هوس کردیم ببریمت پارک اخه باباجونت سرکار بود توام خیلی دوست داشتی بری ددر.بردیمت شهربازی ولی چه رفتنیییی اول که وسیله بازیارو دیدی خوشت اومد ها ما هم بلیط گرفتیم که سوارت کنیم ولی همچین که سوار شدی اینقد گریه کردی که نگو.ما رو هم از کارمون پشیمون کردی نفسم اینم عکست در حین گریه کردن  ...
نویسنده :
خاله جون
2:06